German
English
Turkish
French
Italian
Spanish
Russian
Indonesian
Urdu
Arabic
Persian

خداوند، یکتای سه گانه

 

الف. مسلمانان مي پرسند

 

آيا شما به راستي يگانه پرست (موحد) هستيد؟

آيا شما به سه خدا ايمان داريد؟

اين خدايان كدام اند؟

چگونه مي توان خداوند را پدر و پسر ناميد؟

 

ب.ديدگاه مسلمانان

 

كليات

در مركز ايمان اسلامي، يگانه پرستي قاطعانه قرار دارد.

به بيان ديگر: «1. خداوند يكتاست؛ 2.بي نياز و همه عالم به او نيازمند است؛ 3. كسي فرزند او نيست و نه او فرزند كسي است ؛ 4. و نه هیچکس مثل و مانند و همتای اوست. » (سوره الاخلاص).

در اسلام اين باور ريشه عميق دارد كه خداوند را نمي توان با كلام بشري درك كرد.   واژه هاي «پدر» و «پسر» دال بر واقعيت هايي دراصل «از جسم و خون» هستند. مسيحيان آن قدر عادت كرده اند كه به اين دو واژه بار معنايي معنوي بخشند كه حوزه معناي اصلي آنها را تقريباً به فراموشي سپرده اند.

توضيح الهيات شناختي تثلیث با استناد به مفاهيم طبيعي و شخص (اغنوم) كمكي به حل اين قضيه نمي كند: شخص كه ازجمله معادل ها یی براي واژه  فرد است؛ تصوير موجودي مرئي را القاء مي كند و اغنوم به عنوان واژه تخصصي در اصول اعتقادي مسيحي به زبان عربي در ميان اعراب امروزي رايج نيست: طبيعي نيز دلالت بر فطرتي زاده شده دارد.

قرآن اصل مسيحي سه گانگي خداي واحد را سه گانه پرستي مي خواند: مسيحيان برخلاف شخص عيسي - الله، عيسي و مريم را سه خدا مي دانند.

«و ياد كن آنگاه كه خدا به عيسي بن مريم گفت آيا تو مردم را گفتي كه من و مادرم را دو خداي ديگر سواي خداي عالم اختيار كنيد؟ عيسي گفت خدايا تو منزهي هرگز مرا نرسد كه چنين سخني به ناحق گويم چنانچه من اين گفته بودمي تو مي دانستي،  كه تو از اسرار من آگاهي و من از سر تو آگاه نيستم همانا تويي كه به همه اسرار غيب جهانيان كاملاً آگاهي» (سوره المائده، آيه 116).

قرآن به اصل مسيحي روح القدس درمقام شخص سوم در ثنويت اشاره اي نمي كند.

 

جزئيات

 

1. از ديد قرآن، مسيحيان نيز مانند يهوديان اهل كتاب به شمار مي روند. اما قرآن اين نكته را روشن نمي كند كه مسيحيان جزو موحدين (سوره البقره، آيه 62؛ سوره آل عمران،آيه های 115-110؛ سوره النساء، آيه 55؛ سوره المائده، آيه های 69 و 82....)، بي ايمانان (كفار: سوره المائده، آيه های 17و 73-72؛ سوره التوبه، آيه 30) يا «مشركين» (سوره المائده، آيه 72؛ سوره التوبه،آيه 31) هستند.

2. قرآن مسيحيان را متهم مي كند كه درباره خداوند از سه گانگي (ثلاثه) سخن مي گويند (سوره النساء، آيه 171). آنان مي گويند، خداوند «شخص سوم در تثليث مقدس» است (سوره المائده، آيه 73)، امري كه عيسي و مريم را نيز دربرمي گيرد (سوره المائده، آيه116). آنان مي گويند عيسي خداست (سوره المائده،آيه های 72 و 116) يا پسر خداست (سوره التوبه،آيه 30: ابن؛ سوره مریم،آيه های 35-34: ولد)، به رغم آن كه در واقعيت امر، خداي واحد «نه فرزند كسي است و نه كسي فرزند او» (سوره الاخلاص،آيه 3): لم يلد و لم يولد.

3. در ميان مفسران و الهيات شناسان مسلمان اظهارنظرهايي بسيار متفاوت درباره تصويري كه مسيحيان از خداوند دارند، يافت مي شود. فخرالدين رازي (1209-1149)، يكي از مفسران بزرگ قرآن در عصر كلاسيك، اين نكته را مي پذيرد كه هيچ مسيحي در زمان خود بر اين باور نبوده است كه مريم درزمره سه گانگي مقدس است؛ تصوير مطرح شده در قرآن در اين زمينه نيز بي شك تصوير ذهني فرقه اي است كه در حال حاضر ديگر وجود خارجي ندارد. بسياري فقهاي متجدد در اين زمينه با رازي موافق بوده اند.

4. درباره اصل سه شخص براي خداوند نيز در ميان متألهان مسلمان توصيفاتي يافت مي شود كه به گونه اي شگفت برانگيز گوناگون هستند. برخي حتي باور دارند كه مسيحيت گونه اي ناب از يگانه پرستي است. به رغم آن، اين حقيقت دارد كه بیشتر مسلمانان معتقدند، مسيحيان سه گانه پرست اند.

 

پ. ديدگاه مسيحي

 

1. خدا كيست؟

مسيحيان كاملاً يگانه پرست هستند و تلاش آنان نيز بر آن است كه اين يگانه پرستي را كه از اسرائيل دريافت كرده اند، حفظ و حراست کنند. خداوند يكي است. آنان در همين چارچوب، اعتقاد دارند كه خداوند در مقام سرور و منجي از طريق عيسي مسيح و در عيسي مسيح تجلي يافته است. شرط اين امر اين است كه خدا خود را در عيسي مسيح حضور يابد، بي آن كه به سادگي دروجود او حل گردد. در وجود عيسي، بشريت الوهيت را مختل نمي سازد و الوهيت باعث اعتلاي بشريت نمي شود. از آغاز مسيحيت اينها به منزله اصول اوليه انديشه الهيات شناختي و تجربه روحاني بوده اند كه به اصل تثليث انجامیدند. براي ما پيام شادمانه (بشارت)ي كه از عيسي دريافت كرده ايم، فقط اين نيست كه خداوند وجود دارد و يكي است، بلكه اين پيام همچنين مي گويد كه او كيست. عيسي حواريون خود را به شناخت عاشقانه خدا و پيوند با او رهنمون مي شود:

«خدا كه از زمان سلف به اقسام متعدد و طريق هاي گوناگون به وساطت انبيا به پدران ما تكلم نمود، در اين ايام آخر به ما به وساطت پسر خود متكلم شد» (عبرانيان، باب 1، آيه های 2-1). او پسر خود را كه كلام جاويد و نور انسان هاست فرستاد تا در ميان انسان ها زندگي كند و به آنان درباره خداوند خبر دهد (ر.ك. يوحنا، باب 1، آيه های 18-1). عيسي مسيح، اين كلمه كالبد يافته، در مقام «انسان براي انسان ها» فرستاده شده و «به كلام خدا تكلم مي نمايد» (يوحنا، باب 3، آيه 34) و كارهايي را پدر به او عطا كرده است تا كامل كند (ر.ك. يوحنا، باب5، آيه 36؛ باب 17، آيه4). هركس او را مي بيند، پدر را نيز مي بيند (ر.ك. يوحنا، باب 14، آيه9). «اوست كه با سراسر حيات و تجلي كاملش، با كلام و كردارش، با نشانه ها و معجزاتش و اما به ويژه با مرگ و رستاخيز شكوهمندش از ميان مردگان و سرانجام با ارسال روح حقيقت و راستي، وحي را به كمال مي رساند و به پايان مي برد و از طريق شهادت الهي بر اين نكته تأكيد مي ورزد كه خداوند با ماست تا ما را از تاريكي گناه و مرگ رهايي بخشد و به سوي زندگاني جاويدان هوشيار و بيدار سازد» (شوراي دوم واتيكان، اساسنامه عقیدتی درباره وحي الهي: Dei Verbum [کلام خدا] شماره چهار).

 

2. پدر _ پسر

نخستين شاهدان الهام يافته (حواريون، انجيليون) با تكيه بر كردار، رفتار و كلام عيسي از واژه «پسر» استفاده كردند تا رابطه منحصر به فرد عيسي ناصري را با آن فردي نشان دهند كه او پدر مي ناميد و خطاب به او با واژگان «اباء – پدر» عبادت مي كرد. آنان در كردار عيسي ديده بودند كه او به راستي قادر به اعمال قدرتي الهي است، براي نمونه در بخشايش گناهان. آنان از اين امر نتيجه گرفتند كه در وجود خداوند تفكيكي وجود دارد: يكي خاستگاه همه چيز، يعني سرچشمه حيات و زندگاني (پدر) و ديگري آنچه اين خاستگاه به آن حيات مي بخشد، يعني همان نخست زاده همه مخلوقات (پسر)است. اين پسر در رابطه اي سراسر ايثار و عشق از سوي «پسر» به تمام و كمال از پدر نشأت مي گيرد. به اين ترتيب، عيسي به خودي خود حيات ندارد؛ او به طور كامل از پدري است كه هرچه را كه وجودش را تشكيل مي دهد، به او داده است. به اين ترتيب، او به بازتابي از پدر، يعني «شبيه پدر» بدل مي شود، اما همه چيز را از پدر مي گيرد. واژه «كلمه» كه در انديشه كلاسيك يونانيان بسط و توسعه مي يابد، به اين امر ياري رساند كه اين رابطه پدري و پسري در خداوند تجلي يابد. كلمه از عقل برمي خيزد تا ذات آن را بازگو كند: متفاوت با آن، اما همزمان بيان کننده آن. و اين كلمه است كه در وجود عيسي ناصري به گوشت (انسان) بدل گشته است.

 

3. از طريق كلام در روح

پس پدر، از طريق پسر، كلمه، جهان را مي آفريند، زيرا كلمه در خداوند است كه كارايي دارد. كلمه هرآنچه را كه هست، پديد مي آورد. به اين ترتيب، سراسر آفرينش نشان اين كلمه پدر را برخود دارد: آفرينش مي تواند راهي براي شناخت خدا باشد (همان چيزي كه آباء كهن كليسايي «بذر كلام» ناميده بودند). اين آفرينش در وجود انساني خلق شده از سوي خداوند «به صورت او» (پيدايش، باب1،آيه 27) تكامل مي يابد. انسان از اين طريق به تكامل خود نائل مي شود كه اين همساني را از نو بيابد. كلمه انسان شده، راه را براي او در اين مسير مي گشايد. بشريت از طريق عيسي مي تواند در ارتباطي صحيح با خداوند كه سرچشمه حيات عيسي است، قرار گيرد. اين «انصاف» (صحت) يا اين «درست شدن» انسان از راه خداوند و به سوي خداوند، كاركرد روح القدس در ما (همچنان كه در عيسي) است. روح عشق خداوند، اصل رابطه پدري و برادري است كه ما در و از طريق كلام خداوند به خاطر آن مقرر شده ايم. از زبان پولس حواري خطاب به خود مي شنويم كه ما از طريق روح القدس مي توانيم خدا را اباء بناميم (غلاطيان، باب 4،آيه6). بر اين اساس ما به «فرزندان خدا از طريق فرزند خواندگي» بدل مي گرديم. ما «به همراه مسيح، از راه مسيح و در پیوند با مسيح» زندگي مي كنيم (دعای پرستش در نیایش های عشای ربانی).

 

4. پدر_ پسر_ روح

به اين ترتيب تفاوت ديگری در وجود خداوند آشكار مي شود. در عهد عتيق به كرات براي اشاره به قدرت آفرينشگري خداوند، از روح و «نَفَس حياتي» او (راوح در عبري و روح در عربي) نام برده شده است. اين همان روحي است كه الهام بخش پيامبران بوده و قوم اسرائيل را هدايت كرد، عقل او را به سوي شناخت خداي راستين رهبري كرد و تاريخ او را بدان سو هدايت كرد كه از اراده خداوند تمكين كند. خالق از طريق روح در ارتباطي سرزنده با مخلوق خود باقي مي ماند. و روي اين مخلوق به سوي كاركردهاي خالق خود گشاده مي ماند. عيسي مؤيد اين الهام بخشي است. ابتدا با شخصيت خود، زيرا كه «از روح القدس زاييده شده است» كه در وجودش الوهيت و بشريت را پيوند مي دهد. او در روح، «پسر» خداست و اين همان روح (به ويژه مراجعه كنيد به انجيل لوقا) است كه سرچشمه عملكرد او قرار مي گيرد. اما عيسي همچنين به ما مي گويد كه اين روح باعث و باني آن اشتراكي است كه او را با پدر پيوند مي دهد و يكي مي سازد. اما اين ارتباط نمي تواند غير از ارتباطي الهي باشد: خدا فقط مي تواند با خدا متحد شود. پس اين روح همان ذاتي را دارد كه پدر و پسر از آن بهره مند هستند، يعني الهي است. اين عهد اشتراك در شخص خدا و اصل يگانگي اوست. عشق متقابل پدر و پسر فقط به منزله يك ويژگي الهي نيست، بلكه به راستي خود خداست. به اين ترتيب، نيايش بسيار كهن مسيحيان نخستين به حقيقت مي پيوندد: «به سوي پدر، از طريق پسر و در روح القدس». ما به سرچشمه حياتمان روي مي آوريم، از راه عيسي كه او را دنباله روي مي كنيم، در روحي كه او با تعميد به ما مي بخشايد و ما را از نو در مقام «فرزندخواندگان» با پدر پيوند مي دهد.

 

5. پيوند محبت

از هم اكنون ديگر روح، «قانون دروني» خواهد بود كه مسيحيان را در مسير خداوند هدايت مي كند. اين روح عيسي را حيات بخشيد و ما را نيز حيات مي بخشد. بر اين اساس سراسر خلقت فراخوانده شده است تا در پيوند محبتي كه همان خداوند است، گردآيند. روح به انسان عطاء شده است تا ابزار آزاد و خلاقانه اين آشتي همگاني قرار گيرد كه همان آفرينش خدا و انسان ها در ميان يك ديگر است. بي شك يگانگي خاستگاه و هدف كل كاركرد خداست، زيرا اين ويژگي در وجود خود خدا نهفته است. اما ما برخلاف مسلمانان اعتقاد داريم كه اين وحدت به منزله پیوندی است در رابطه اي متشكل از محبت.

«اين نهاد ]كليسا] براساس وظيفه خود براي ترويج یکپارچگي و محبت در ميان مردم و به اين ترتيب در ميان اقوام، به ويژه آن چيزهايي را مدنظر دارد كه در ميان انسان ها مشترك است و آنان را به سوي همنشيني با يك ديگر سوق مي دهد. همه اقوام به منزله جمعي واحد هستند، همه آنان خاستگاه مشتركی دارند، زيرا خدا دستور داده است، نوع بشر در سراسر كره ارض زندگي كند. آنان همچنين يك هدف غايي دارند كه همان خداست. خواست خداوند، گواهي هايي از نيكي او و اراده او براي نجات بشر همه انسان ها را در برمي گيرد تا برگزيدگان با هم پيوند يابند...» (شوراي دوم واتيكان، بيانيه درباره رابطه كليسا با اديان غيرمسيحي، «عصر ما»، شماره يك).

 

خدای یکتا و سه گانه

سه گانگي واحد خداوند، اصلي اساسي از ايمان مسيحي است. اين اصل ما را از وسوسه بت هايي كه خدا نيستند، رهايي مي بخشد، زيرا خدا يك و واحد است و ما را متوجه ستايش خداي زنده و حقيقي مي سازد. فراتر از اين بايد گفت كه اين اصل سرچشمه يكپارچگي نوع بشر نيز هست كه از او دعوت شده است از طريق روح القدس با خداي خود دمخور شود.

«اگر مرا دوست داريد، احكام مرا نگاه داريد. و من از پدر سؤال مي كنم و تسلي دهنده اي ديگر به شما عطا خواهد كرد تا هميشه با شما بماند،يعني روح راستي كه جهان نمي تواند او را قبول كند زيرا كه او را نمي بيند و نمي شناسد و اما شما او را مي شناسيد، زيرا كه با شما مي ماند و در شما خواهد بود. شما را يتيم نمي گذارم نزد شما مي آيم. بعد از اندك زماني جهان ديگر مرا نمي بيند و اما شما مرا مي بينيد و از اين جهت كه من زنده ام، شما هم خواهيد زيست. و در آن روز شما خواهيد دانست كه من در پدر هستم و شما در من و من در شما... اگر كسي مرا محبت نمايد، كلام مرا نگاه خواهد داشت و پدرم او را محبت خواهد نمود و به سوي او آمده، نزد وي مسكن خواهيم گرفت» (يوحنا، باب 14، آيه های 24 -15).

مسيحيان از راه توبه در روح به «اعضا»ی جسم مسيح بدل مي گردند. آنان در اين جسم پيام مسيح را اشاعه مي دهند: رها ساختن بشريتِ دربند از چنگال مرگ. آنان با پذيرفته شدن در «جسم» او، به حيات جاوداني پا مي گذارند كه از پیوند حيات با خداوند تشكيل يافته است. آنان اين عطيه را مي پذيرند و مي كوشند، از اين عطيه كه عيسي است، حيات بيابند. آنان در ستايش راز الهي پافشاري می ورزند و اجازه مي دهند روح القدس آنان را راهنمايي كند.

«الحال او را كه قادر است كه بكند بي نهايت زيادتر از هرآنچه بخواهيم يا فكر كنيم، به حسب آن قوتي كه در ما عمل مي كند، مر او را در كليسا و در مسيح عيسي تا جميع  قرن ها تا ابدالاباد جلال باد» (افسسيان، باب 3، آيه های 22-20).

 

 

درباره پيدايش اصل تثليث الهي

مهم است كه تصويري از روند پيدايش اصل تثليث ترسيم كنيم.به اين ترتيب مي توان ميان محتوا و صورت ظاهر فرهنگي اين اصل تفاوت قائل شد. 

عيسي درزمره قوم برگزيده اسرائيل است. روح يگانه پرستي خلل ناپذير به طور كامل بر او مستولي است (مرقس باب12، آيه های 34-28). در كتاب مقدس پيوسته از حسادت به خداي واحد و يكتا در قياس با خدايان دروغين سخن رفته است. عيسي نمي گويد خداست. او خود را «پسر خدا» (يوحنا، باب 10، آيه 36) يا به سادگي «پسر» (ر.ك. متي باب 11، آيه 27) مي نامد. عيسي به ويژه به اين شكل به خاستگاه «آسماني» خود اشاره مي كند كه اصطلاح «پسر انسان» را كه به ديدگاه دانيال نبي (دانيال باب7) مربوط مي شود، به كار مي برد. نكته اساسي اين است كه عيسي ارتباطي ويژه با خداوند كه جسارت آن را به خرج مي دهد، او را «ابا» (بابا) بنامد، قرار دارد. عنوان «پسر خدا» و «مسيح» در زمان عيسي مبهم تر از آن بودند كه نشان دهند، عيسي خود را كه مي داند. عيسي از روح القدس به ندرت سخن مي گويد. ليكن او عميقاً در نيروي اين روح مقدس مي زيد.

تازه درپی رنجي كه مسيح بر صليب متحمل مي شود و رستاخيز او، حواريون براساس الهام بخشي «قدرتمندانه» روح القدس، اهميت آن چيزي را كه همراه با عيسي تجربه كرده اند، درمي يابند. بر اين اساس، آنان به اين شناخت نائل مي شوند كه اين مسيحِ زنده برخاسته از ميان مردگان، همان عيسي ناصري است كه با او زندگي كرده و مرگ او بر صليب را نظاره گر بوده اند. آنان جسارت اعتراف به آن را به خود راه مي دهند كه او منجي و خداوند است و در اين ارتباط با پدر، به شيوه اي كاملاً منحصر به فرد، پسر خداست. تازه در اين هنگام است كه «نظريه هاي تثليث» مكررتر به بيان درمي آيد، از عنوان «پسر خدا» استفاده مي شود و از «روح خدا» (به يوناني: pneuma يا نفس/دم الهي) سخن مي رود كه حواريون حضور آن را پيش از آن كه نام دقيقي به آن دهند، كاملاً قدرتمندانه تجربه كرده اند. بر اين اساس است كه اين اعتراف اصلي مسيحيان شكل مي گيرد كه خدا، پدر، پسر و روح القدس است. اين اعتراف به بركت واقعيتي كه همان رستاخيز است، شكل مي گيرد و ريشه در ايمان حواريون دارد.

با توجه به باورهای كفرآميز در مسيحيت شناسي كه در سده سوم و چهارم به كرات بروز يافت، اين ضرورت نمايان شد كه ايمان به يگانگي خداوند و همچنين اعتقاد به واقعيتِ پدر، پسر و روح القدس تقويت شود. روندي تدريجي از پختگي به فرمول ارائه شده از سوي شوراي لاتران در سال 1215 انجامید. اين شورا اعلام كرد كه ذات الهي يكي است، اما همزمان از سه شخص تشكيل يافته است. آنان پدر را سرمنشائی عاری از سرمنشاء، پسر را فردي كه خاستگاهش را از ازل مديون پدر است و روح القدس را نشأت گرفته از اين دو   مي دانند – در حالي كه هر سه از يك جنس هستند.

 

ت. مسيحيان پاسخ مي دهند

1. مسيحيان به گونه اي عاري از سوءتفاهم به خدايي واحد ايمان دارند. الهيات شناسي كلاسيك مسيحي اين نكته را به اين ترتيب بيان كرده است: خداوند در ارتباطش با آفرينش درمقام خداي واحد و يگانه عمل مي كند.

2. «تثليث» هم شامل عملكرد نجات خداوند در طول تاريخ و هم متضمين حيات دروني آن  مي شود و به هيچ وجه در يگانگي او اخلالي ايجاد نمي كند. مقولات رياضي به تنهايي قادر به چيرگي بر واقعيت خدا نيستند. خدا همزمان پدر، پسر و روح القدس است. خداوند در وجود عيسي مسيح به انسان بدل شده است. به اين ترتيب، به رنج كشيدن و مرگ خداوند خللي وارد نمي آيد. اين اسامي خداوند درزمره هسته وجودي ايمان مسيحي هستند و بخشي از ميراثي را تشكيل مي دهند كه از آغاز تا به اكنون برجاي مانده است. ليكن اين مفاهيم به معناي زايايي در وجود خداوند - به معنايي كه درباره انسان مصداق دارد - نيستند. ما با رد اكيد يك چنين تصوري، به طور كامل با مسلمانان هم نوا هستيم. مخالفت مسلمانان با به كار بردن اصطلاح پدر براي خدا مي تواند مسيحيان را ياري دهد تا نسبت به جنبه استعاري كليه سخنان مربوط به خدا آگاهي خود را حفظ كنند. از نظر ايمان مسيحي نيز خداوند به بيان درنمي آيد. به عبارت ديگر، مسيحيان عناوين «پدر» و «پسر» را به معنايي بسيار گسترده تر از آن چيزي كه مسلمانان مدنظر دارند، به كار مي برند. خدا يك بار پدر ناميده مي شود، زيرا سرچشمه همه حيات است؛ و بار ديگر پسر ناميده مي شود، يعني به محض آن كه در وجود عيسي به طور كامل از اين سرچشمه حيات مي گيرد و مي زيد؛ او همچنين بی درنگ پس از آن كه مضمون خود را با مخلوقش در ميان مي گذارد، روح القدس ناميده مي شود. خداوند واحد كه به خودي خود كامل و خودبسنده و شكوهمند است، به خودي خود محبت و تبادلي شخصي از دادن و گرفتني پرمحبت و دوجانبه است. او خداي سه شخص و واحد است.

3. اصطلاحات «ذات» و «شخص» را در صورتي كه درباره معنايشان پرسش شود، بايد هر بار براساس بافت تاريخي آنها توضيح داد. به ويژه بهتر است در اين زمينه به تفاوت ميان درك فردي متجددانه و درك فردي در سنت فلسفي و الهيات شناختي كلاسيك اشاره كرد.

4. خداوند به سه شكل حياتي (احوال) متفاوت وجود دارد. اين امر به رابطه او با ما و همچنين مناسبات حوزه الهي نيز مربوط مي شود.

5. معقولانه اين است كه آن صورت هاي فكري را بپذيريم كه در اسلامِ كلاسيك، غناي خداوند را به بيان درمي آورند. البته اينها به هيچ وجه به درك اسلامي از يگانگي خداوند (توحيد) محدود نمي شوند. در اينجا به ويژه بايد به دو ديدگاه توجه كرد. از يك سو، «شخصيت ها»ي تثليث در نگرشي دقيق جزو گزينه هايي همچون «اسامي و صفات خداوند» نيستند (براي نمونه قادر متعال؛ رحمان و رحيم؛ داناي مطلق ...). اسامي و صفات الهي «ذات» الهي را توصيف مي كنند. از اين رو، هر يك از سه «شخص» از اين اسامي الهي به شكل يكسان و دست نخورده براي خود بهره مند است. از سوي ديگر، مسلمانان مي پرسند كه چرا مسيحيان فقط «سه» نام را براي خداوند ارج می نهند، در حالي كه «اسامي زيبا»ي بسياري براي خداوند يافت مي شود. همه اين «اسامي» متعدد جزو دات الهي هستند و ممكن است بنا به درك مسيحي از سوي خداوند به بيان درآيند.

6. استفاده از استعاره ها نيز مي تواند در اين زمينه ياري رسان باشد. استعاره مي تواند اين نكته را روشن كند كه يك واژه واحد واقعيت هاي متعددي را به بيان درمي آورد. بر اين اساس، آتش براي نمونه همزمان به معناي شعله، گرما و نور است. يخ، آب و بخار نيز سه شكل تجلي عنصري واحد هستند.

Contact us

J. Prof. Dr. T. Specker,
Prof. Dr. Christian W. Troll,

Kolleg Sankt Georgen
Offenbacher Landstr. 224
D-60599 Frankfurt
Mail: fragen[ät]antwortenanmuslime.com

More about the authors?